مکتب هرات (تیموری)

 

هنر نگارگری ایران در سده نهم هجری قمری، با نام هرات گره خورده و به نام مکتب دوران تیموری شهرت یافته است. شاهرخ فرزند تیمور که پیش از فوت او حکومت خراسان، سیستان، ری و مازندران یافته بود (799 ه.ق.)، پس از وفات تیمور (807 ه.ق.)، در هرات به سلطنت نشست و تا 850 هجری قمری در آنجا حکومت راند. او اگرچه در ابتدا با منازعات و عصیان های حکام مواجه بود، لیکن سرانجام حکومت خویش را در تمام ایران و ماوراءالنهر تثبیت کرد و با آبادسازی هرات و برخی شهرهای دیگر، فرصت را برای توسعه هنر و شکوفایی مکتب هرات فراهم آورد.
یکی از نسخه هایی که برای شاهرخ ساخته شد، مجمع التواریخ حافظ ابرو، مربوط به حدود 828 هجری قمری است که متاسفانه اوراق آن نیز پراکنده است و اکنون تعدادی از برگ های آن در موزه رضا عباسی قرار دارد.
همزمان با شاهرخ، پسرش بایسنقر میرزا نیز کتابخانه ای تاسیس کرد و زبده ترین هنرمندان نقاش، صحاف، مذهب و خوشنویس را در کارگاه کتاب آرایی خود، گرد هم آورد.
حاج علی مصور، امیرشاهی سبزواری، سیداحمد نقاش، قوام الدین صحاف و مولانا جعفر تبریزی استاد چیره دست خوشنویسی، از هنرمندان کارگاه او بودند.
بایسنقر میرزا خود ادیب و خوشنویس بود و کارگاه تحت حمایت وی تاثیری قابل توجه در اعتلای هنر نگارگری هرات گذاشت. در واقع شکوفایی مکتب نقاشی هرات در این دوره، تحت تاثیر و نتیجه طبیعی روند مصورسازی مکاتب تبریز، بغداد و شیراز است.
نگاره های زیبای دو نسخه ارزشمند این دوره، کلیله و دمنه (833 ه.ق.) در موزه توپقاپو سرای استانبول و شاهنامه بایسنقری موزه کاخ گلستان هستند که بخوبی نشان دهنده مهارت هنرمندان نیمه اول سده نهم هجری قمری و استادی نقاشان کارگاه بایسنقر و تحولاتی است که در نقاشی هرات آن روزگار شکل گرفته اند.
شاهنامه معروف بایسنقری، به تاریخ 833 هجری قمری، بیست و دو مجلس دارد و نقاشی های آن به سه هنرمند نسبت داده می شوند: مولانا علی، مولانا قیام الدین و امیر خلیل.
گزارشی از جعفر تبریزی (بایسنقری) خوشنویس این نسخه موجود است که درباره نقاشی های آن می نویسد: ” تصاویر این نسخه را مولانا علی ساخته، ولی سازنده وقایع آن مولانا قیام الدین است، زیرا چشم مولانا علی، در اواخر عمرش به زحمت کار می داد.” در ادامه می افزاید: “امیر خلیل هم یکی از مصوران شاهنامه بایسنقری است.”
نگاره های این نسخه با ترکیب بندی بدیع، رنگ آمیزی غنی عناصر طبیعت: آبی لاجوردی و یا طلایی آسمان، بوته های رنگارنگ، شکوفه های روشن، درختان پربرگ و داستان های گاه پرتحرک و گاه آرام، قلم گیری و طراحی استادانه صخره های با بافت اسفنجی و پیکره ها و بکارگیری نقوش تزئینی در معماری و توجه به جزئیات در نقاشی مناظر طبیعی، از شاهکارهای عصر خود به شمار می روند.
نگاره های نسخه کلیله و دمنه نیز، بخوبی فضای خیال پردازانه و حالات و حرکات واقع نمای زندگی پندآمیز جانوران را با رنگ آمیزی خیال انگیز و ظرافت قلم گیری در صخره ها و بوته ها به شکل تزئینی و طراحی واقع نمای حیوانات نشان می دهد. شیوه اجرای نگاره های این نسخه از نظر طراحی و رنگ آمیزی، ارتباط بسیار نزدیکی با نقاشی های شاهنامه بایسنقری دارد و نزدیک بودن تاریخ ساخته شدن آنها در کارگاه بایسنقر میرزا موید کار نقاشان مشترک روی هر دو نسخه است.
یکی از نسخه هایی که نگاره های آن در بررسی مکتب نگارگری هرات در نیمه سده نهم هجری قمری بسیار با اهمیت است، معراج نامه میرحیدر، مربوط به 840 هجری قمری است که در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود و تمامی صفحات آن مصور است. نگاره های این نسخه نمونه ای زبده از بکارگیری سنت های هنر تصویری ایران با رنگ های پرتلالو و استفاده از طلاست که فضای تمثیلی نقاشی ایرانی را به بهترین شکل نمایش می دهد، و دیگری شاهنامه ای است که برای شاهزاده تیموری دیگری ساخته شده و به شاهنامه محمد جوکی شهرت دارد.
درخصوص ویژگی های نگارگری نیمه اول سده نهم هرات، به طورکلی می توان گفت که این آثار از صحنه های پرتحرک تری نسبت به نگاره های همزمان خود در شیراز برخوردارند، زیرا که از ترکیب های متقارن در صحنه ها کمتر بهره برده اند. درعین حال، رنگ آمیزی بسیار لطیف، طراحی دقیق پیکره های انسانی و حیوانات، توجه به بازسازی مناظر خیال انگیز طبیعت و ارتباط آن با عناصر معماری، دستاوردهای مهمی را برای نقاشی هرات داشته است، به طوری که مکتب نقاشی هرات در نیمه دوم سده نهم، براساس همین میراث هنری توانست بستر مناسبی را برای رشد و شکوفایی نقاشی های مکتب بهزاد و نقاشان هم عصر او فراهم آورد.
پس از فوت شاهرخ در نیمه سده نهم هجری قمری، برای مدتی نسبتا طولانی تا زمان به سلطنت رسیدن سلطان حسین بایقرا (872 ه.ق.)، فعالیت هنرمندان کارگاه های هرات دچار رکود شد. سلطان حسین تا سال 911 هجری قمری بر هرات حکمرانی کرد و دوره سلطنت او باعث اوج گیری فعالیت های هنری و ادبی شد. او به کمک وزیر دانشمند و ادیب خود، میرعلی شیر نوایی (906-848 ه.ق.)، هنرمندان و ادیبان سرشناس را در دربار خود گرد هم آورد و در پیرامون خود، حلقه ای از عالمان و اهل فضل و هنر را تشکیل داد.
برخی از بزرگان تشکل هنرمندانه دربار هرات در این زمان عبارت بودند از: سلطان علی مشهدی خوشنویس مشهور، میرخواندو خواندمیر تاریخ نویس، نورالدین عبدالرحمن جامی شاعر، داستان سرا و عارف نامدار، و امیر روح الله میر، شاه مظفر و کمال الدین بهزاد، بزرگ ترین نقاشان آن عصر.
در واقع درخشش هنری و آثار این بزرگان در ربع چهارم سده نهم، به تمامی هنر دوران تیموری روشنایی بخشیده و شهرت جهانگیر هنر این عصر، بیش از همه مربوط به هنرنمایی همین بزرگان است که در دربار سلطان حسین بایقرا فعال بوده اند. خوشبختانه پس از عصر تیموریان نیز، بخش مهمی از این میراث گرانقدر تحت حمایت صفویان به تبریز منتقل شد و ارزشمندترین آثار هنری ایران را به وجود آورد.
اگرچه جای خالی بسیاری از آثار گرانقدر هنرمندان این دوران به دلیل خارج شدن از ایران، مثل نسخه های مصور ظفرنامه شرف الدین علی یزدی، مورخ 872 ه.ق. دانشگاه جانزهاپکینز بالتیمور، بوستان سعدی مورخ 893 ه.ق. موزه قاهره و خمسه نظامی مورخ 898 ه.ق. موزه بریتانیا بسیار تاثر برانگیز است، اما در عین حال آثار به جای مانده نیز، اگرچه پراکنده، بخوبی می تواند تصویری از اوج هنر تیموری هرات در اواخر سده نهم و اوایل سده دهم را نشان دهد. برخی از نگاره های هنرمندان این دوران از جمله آثار کمال الدین بهزاد را می توان در آثار مضبوط در مرقع گلشن و نسخه ای از ظفرنامه تیموری مورخ 935 ه.ق. هر دو متعلق به کتابخانه کاخ گلستان را ملاحظه نمود.
ظفرنامه تیموری فوق الذکر به خط سلطان محمد نور کتابت شده و با 24 نگاره، منسوب به کمال الدین بهزاد و دو سرلوح مذهب مرصع، مار میرعضد، آراسته شده است. نگاره های این نسخه از نظر ترکیب بندی و طراحی حالت ها و حرکت پیکره ها و فضاسازی، ویژگی های آثار بهزاد را دارد. اگرچه ممکن است همه نگاره ها و همه بخش های نگاره ها توسط خود بهزاد نقاشی نشده باشند، اما صحنه های کارزار و حالات جنگجویان در میدان نبرد، بیش ترین خصوصیات آثار بهزاد را نشان می دهند. از آنجا که آثار بهزاد پس از روی کارآمدن صفویان و انتقال او به تبریز کمتر شناخته شده اند، آثار این نسخه از ظفرنامه اهمیت چشمگیری در پیگیری فعالیت بهزاد در سده دهم هجری قمری دارند.
بهزاد و شاگردان او ضمن ترسیم پیکرها در حالات متفاوت و از زوایای مختلف، به نمایش روحیات و مشخصات فردی آدم ها نیز توجه کرده اند. پیکره های آثار بهزاد دارای حیات و مشغول زندگی در فضای روزمره هستند. طرز ترسیم صورت ها به نشان دادن فردیت آدم ها نزدیک می شود و احساسات شخصی به صورتی زنده نمایش داده می شود.
منظره و معماری در آثار بهزاد تنها به صورت یک پس زمینه برای یک رویداد تاریخی یا داستانی تصویر نمی شود، بلکه با رفتار پیکرها و سایر موضوعات ترکیب بندی پیوند می یابد و فضای یکدست و سرشار از حرکت و زندگی طبیعی را به وجود می آورد. رنگ آمیزی آثار بهزاد لسیار استادانه و پرتنوع است و ترکیب ها بسیار موزون و اجزاء آن، از جمله کتیبه ها در خدمت کل اثر می باشند.
شیوه نقاشی و تحولی که بهزاد در نگارگری در عصر خود پدید آورد، در آثار نقاشان هم عصر او و شاگردانش مثل شیخ زاده و قاسم علی چهره گشا بسیار تاثیرگذار بود. این تاثیرگذاری، بعدها با حضور بهزاد در کنار نقاشان مکتب تبریز، در آثار هنرمندانی مثل میرمصور، میرسیدعلی و نقاشان نسل های بعد مثل محمدی و رضا عباسی ادامه یافت.
بهزاد اگرچه مشهورترین هنرمند عصر خود و پس از آن است، اما تعداد انگشت شماری از آثار، امضای اصیل او “عبدالعبد بهزاد” را برخوردارند. سال فوت بهزاد را دوست محمد با ذکر شعری از امیر دولت شاهی، “نظرافکن به خاک قبر بهزاد” (942 ه.ق.) و در تبریز ذکر کرده است. از حوادث بسیار مهمی که اهمین شخصیت و هنر بهزاد را روشن می کند، فرمانی است که شاه اسماعیل صفوی در 27 جمادی الاولی سال 928 هجری قمری برای کلانتری کتابخانه همایونی، کاتبان و نقاشان و مذهبان و جدول کشان و حلکاران و زرکوبان و لاجوردشویان را به پیروی از او فراخوانده است.
منابع:
  1. کتاب “شاهکارهای نگارگری ایران”، سیر تحول نگارگری ایران، عبدالمجید حسینی راد

Visits: 1

keyboard_arrow_up